به گزارش راهبرد معاصر؛ در تاریخ روابط بین الملل، فرانسه همواره به عنوان متحد اصلی بریتانیا (و بعدها ایالات متحده آمریکا) برای ایجاد توازن قوا در قاره سبز، در برابر آلمان و روسیه (شوروی سابق) شناخته میشده است. اتحادی که در طول جنگ جهانی اول، دوم و جنگ سرد جلوه عینی به خود گرفت و در تعیین نظم سیاسی آینده جهان تاثیر اساسی برجای گذاشت. با این حال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و رشد امواج ملیگرایی در دو دهه ابتدایی قرن بیست و یکم، بارها پاریس به عنوان ستون سیاسی-امنیتی اتحادیه اروپا سخن از استقلال از پیمان آتلانتیک شمالی و ایجاد ساز و کار مستقل امنیتی در قاره سبز را داده بود. در چنین شرایطی روز چهارشنبه 15 سپتامبر جوزف بایدن، بوریس جانسون و اسکات موریسون معاهده انتقال فناوری ساخت 8 زیر دریاییهای هستهای به استرالیا، موسوم به «اوکوس» (AUKUS) را امضاء نمودند. اقدامی که سبب لفو قرارداد فروش 12 زیردریایی اتمی از سوی پاریس به ارزش 66 میلیارد دلار شد. اشتراک قابلیتهای سایبری، هوش مصنوعی و سایر فن آوریهای زیرآبی از مفاد پیمان سه جانبه «اوکوس» است. اکنون دولتمردان کاخ الیزه این اقدام را «وحشیانه» میدانند و پیمان شکنی استرالیا را «سیلی محکم» توصیف میکنند. در ادامه این یادداشت سعی خواهیم کرد تا به بررسی تبعات این پیمان جدید امنیتی و تاثیر آن بر رقابت میان چین و ایالات متحده داشته باشیم.
براساس پیش بینی کارشناسان حوزه ژئوپلیتیک، تا سال 2030 منطقه اقیانوس هند-آرام 60% تولید ناخالص داخلی و جمعیت جهان را میزبانی خواهد کرد. این منطقه از شرق آفریقا تا سواحل ایالات متحده آمریکا امتداد یافته است. مهار چین و جلوگیری از پیش روی نظامی-امنیتی پکن در آبهای اقیانوسی را میتوان دلیل اصلی انعقاد این پیمان امنیتی دانست. پکن موفق شده است از طریق ابر طرح «جاده ابریشم جدید» تبدیل به شریک اقتصادی اصلی بسیاری از کشورهای جهان شود. این پیش روی تا جایی بوده است که امروز چین بزرگ ترین شریک اقتصادی اتحادیه اروپا است. در چنین شرایط کاخ سفید تصمیم گرفته است تا با کمک متحدین آنگلوساکسون خود برتری نظامیاش را در آبهای اقیانوس هند و آرام حفظ کند. همچنین به نظر میرسد دیگر دلیل انعقاد این قرار، تصمیم واشنگتن برای مداخله جدیتر در مناقشه دریای چین جنوبی باشد.
در سوی دیگر فرانسه و چین به عنوان دو بازنده اصلی پیمان «اوکوس» مواضع تندی خطاب به سه کشور آمریکا، بریتانیا و استرالیا اتخاذ کردند. ژان ایو لودریان وزیر امور خارجه فرانسه، این اقدام آمریکا و بریتانیا را «خنجری از پشت» خواند و آن را تصمیمی «یکجانبه»، «بیرحمانه» و «غیر قابل پیش بینی» عنوان کرد که وی را به یاد رئیس جمهور پوپولیست آمریکا یعنی دونالد ترامپ میاندازد. علاوه بر این واکنش تند وزیر خارجه فرانسه، پاریس سفرای خود را برای «مشورت» از آمریکا و استرالیا فراخواند. دیگر اقدام معنادار پاریس در واکنش به این پیمان امنیتی-نظامی را میتوان لغو ضیافت شام به مناسبت پیروزی ناوگان فرانسه بر نیروی دریایی بریتانیا در سال 1781، که به سود استقلال طلبان آمریکایی انجامید، دانست. دولت چین نیز سه کشور محور در پیمان «اوکوس» را دارای «ذهنیت جنگ سردی» خواند و افزود این اقدام به منافع ملی چین ضربه خواهد زد. همچنین روزنامه «گلوبال تایمز» چین انعقاد چنین پیمان نامهای را عامل «مسابقه تسلیحاتی» در منطقه جنوب شرق آسیا دانست. نکته قابل تامل آن است که مدعین ردیف اول عدم اشاعه تسلیحات اتمی در دنیا، خود مسبب تشدید رقابت هستهای در شرق آسیا شدند. با مسلح شدن کانبرا به زیردریاییهای هستهای این کشور توان آن را خواهد داشت تا به آبهای ساحلی چین، ژاپن و تایوان نزدیک شده و تبدیل به متحد اصلی واشنگتن برای مقابله با نفوذ نظامی چین گردد.
با آنکه فرانسه در اقدامی بی سابقه سفرای خود را از کانبرا و واشنگتن فراخوانده است؛ اما به نظر نمیرسد که این تنش (حداقل در کوتاه مدت) خدشه جدی به روابط پاریس با آمریکا و انگلیس وارد کند. فرانسه در قالب نظم امنیتی ناتو حضور فرا سرزمینی خود را تعریف کرده است. وقوع این تنش میتواند فرصتی برای پاریس باشد تا امتیازات بیشتری از متحدین غربی خود طلب کند و جایگاه خود را در پیمان آتلانتیک شمالی ارتقاء بخشد. البته این واقع میتواند موضع پاریس برای تشکیل ارتش مستقل اروپایی تقویت کند. لندن نیز پس از «برگزیت» و خروج از اتحادیه اروپا، حال با آزادی عمل بیشتری به راس تحولات امنیتی-نظامی جهان باز گشته است. انگلیس قصد دارد تا به مانند دو جنگ بزرگ جهانی و جنگ سرد بار دیگر به متحد قدیمی خود بپیوندد تا بتوانند جلو پیش روی برق آسا چین را بگیرند. هم اکنون چین موفق شده است تا نفوذ خود را در بسیاری از پایگاههای سنتی غرب همچون پاکستان، خلیج فارس، شاخ آفریقا، آمریکای لاتین و ... گسترش دهد. در مقابل کاخ سفید به همراه متحدین غربی خود قصد دارد تا جلوی تبدیل قدرت اقتصادی چین به قدرت نظامی را بگیرد.
با چرخش حوزه ژئواستراتژیک آمریکا از منطقه «منا» به شرق آسیا، «مهار چین» تبدیل به الویت نخست دستگاه سیاست خارجی آمریکا شده است. امضاء پیمان سه جانبه «اوکوس» را میتوان در چنین فضایی درک و فهم کرد. اما این پایان ماجرا نیست. نگارنده این یادداشت معتقد است که به احتمال زیاد آمریکا ترتیبات امنیتی جدیدی با حضور محوری استرالیا، ژاپن، کره جنوبی، هند و ... در منطقه جنوب شرق آسیا برای محاصره چین ایجاد خواهد کرد. در این مسیر تشدید تنش در بحرانهایی همچون مسئله دریای چین جنوبی، تایوان و هنگ کنگ میتواند نقش مکمل در اعمال فشار بر پکن بازی کند.